شورافکن

"ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان در خدمت بشر بوده است مسلسلها نبوده است. " امام خمینی قدس سره

شورافکن

"ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان در خدمت بشر بوده است مسلسلها نبوده است. " امام خمینی قدس سره

شورافکن

شعری از حمید سبزواری در وصف رهبر معظم انقلاب اسلامی
ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پر جوش
آوای تو نجوای هزاران لب خاموش
آنجا که تو رخساره نمایی همه چشمند
وانجا که سخن ساز کنی جمله جهان گوش
در سینه ترا گر نه غم خلق جهانست
از نای تو شکوای قرون از چه زند جوش
فریاد تو ویران گر بنیان نفاق است
ای پرچم توحید ترا زیب بر و دوش
بانک تو خروشی است ملامت گر تاریخ
برخاسته از نای هزاران لب خاموش
بد خواه تو حشر سرافکنده خویش است
همراه تو با عزت و اکرام هم آغوش
تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق
هرگز نکند یاد ترا خلق فراموش
پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد
هر با خبر از دانش و هر بهره ور از هوش


"ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان در خدمت بشر بوده است مسلسلها نبوده است. "

امام خمینی(قدس سره)



بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد!
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد

بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد

بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد

بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد

بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد

بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد



ما باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، براى خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائى که مشابه داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلى مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز کنیم؛ در همه‌ى زمینه‌ها: زمینه‌هاى مصارف روزمرّه و زمینه‌هاى عمده‌تر و مهمتر.

امام خامنه ای مدظله العالی

نویسندگان

به پیشواز غدیر میرویم

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ب.ظ

روزی دو نفر، یکى شیعه و دیگرى سنى، در خانه اى با هم زندگی مى کردند.

یک روز برادر سنى به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم".

سنى گفت: "الان تو راهم نمى شه".

شیعه اصرار کرد و سنى باز قبول نمی کرد.

آخر آنقدر اصرار کرد که سنى قبول کرد که برگردد.

وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چى بود؟"

شیعه گفت: "هیچى؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو دوست منى. همین".

سنى عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض دارى این همه راه منو کشوندى که همینو بگى؟ مگه آزار دارى؟

شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید.

می گویید پیامبر(ص) این همه مردمو معطل کرده، وقتی به غدیر خم می رسه دستور توقف می ده، می گه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسن.

می گن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند.

تعدادشون ۱۲۰هزار نفر بوده. آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل میکنه که بگه على(ع) فقط دوست منه؟؟!!!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۶/۲۲
  • ۲۸۰ نمایش
  • رزمنده شورافکن

نظرات (۳)

عالی بود
  • شیـعــِـه مـولا عـلی
  • سلام هم لینک و هم دنبال شدید
    همین کارو یه پسر مدرسه ای با دوستش کرده بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی