- ۲ نظر
- ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۶
- ۴۰۵ نمایش
می رسد قصـه به آنجــا که علـی دلــتنگ است
می فروشـد زِرِهـی را کـه رفیـــق جَنـــگ است
چه نیــازی دِگــر این مَــرد به جوشــن دارد
اِن یَــکاد از نَفَـــسِ فاطمـــه بـــر تَــن دارد
کوچــه آذیــن شـده دَر هَــم هَــمه آرام آرام
تا قَــــدَم رَنجـــه کنـــد فاطمــــه آرام آرام
فاطمـه...فاطمـه با رایحــه یِ گُــل آمَـد
ناگهــان شعــرِ حماســی به تَغَـــزُل آمــد
سید حمیدرضا برقعی
برخیز و بزن خنده که غم عین خلاف است
گردون به حرمخانه هو گرم طواف است
عید آمده عید آمده یا جشن عفاف است
یا عصمت حق فاطمه را شام زفاف است
سرّی که نهان بود درخشید مبارک
بر روی زمین وصل دو خورشید مبارک
...
بر حیدر و آن همه خلوصش صلوات
بر فاطمه و ذکر و سجودش صلوات
امشب شب ازدواج زهرا و علیست
بر امشب و داماد و عروسش صلوات
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد»
روزی دو نفر، یکى شیعه و دیگرى سنى، در خانه اى با هم زندگی مى کردند.
یک روز برادر سنى به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم".
سنى گفت: "الان تو راهم نمى شه".
شیعه اصرار کرد و سنى باز قبول نمی کرد.
آخر آنقدر اصرار کرد که سنى قبول کرد که برگردد.
وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چى بود؟"
شیعه گفت: "هیچى؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو دوست منى. همین".
سنى عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض دارى این همه راه منو کشوندى که همینو بگى؟ مگه آزار دارى؟
شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید.
می گویید پیامبر(ص) این همه مردمو معطل کرده، وقتی به غدیر خم می رسه دستور توقف می ده، می گه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسن.
می گن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند.
تعدادشون ۱۲۰هزار نفر بوده. آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل میکنه که بگه على(ع) فقط دوست منه؟؟!!!
أَنْتَ الجَوادُ وَأَنا البَّخِیل
وهَلْ یَرْحَمُ البَّخِیلَ إِلاّ الجَوادُ
مَوْلایَ یامَوْلای...
من ...
گره های کورِ ...
زندگی ام را ...
به تو سپرده ام...
دریاب ...
جانم جواد الائمه"ع"
این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد...
بنویسید رضا هم علی اکبر دارد!!
شهادت امام جواد(ع)جوانترین امام شهید تسلیت باد